مو های علی وقتی به دنیا اومد خیلی کم پشت بود به خاطر همین وقتی ۳ ماه ونیم اش بود واسش با تیغ زدم الان خیلی بهتر شده............
قبل تیغ زدن
زمان تیغ زذن
بعداز تیغ زدن
از ۵ ماه ودوهفتگی به دو گلمون غذا دادن رو شروع کردیم . اول فرنی بهشون دادیم بعد یه هفته حریره بادام رو دادیم حالاهم سوپ رو میخورند.
ازهمون اول محمدعلی خوب میخورد و اذیت نمیکرد ولی فاطمه همش بیرون میداد و دوست نداشت بخوره
اما خداروشکر یه چند وقتیه با بازی کردن غذاشو دیگه خوب میخوره ........
الان که اخر7 ماهگی هستن :
علی غلت میزنه و سینه خیز میره وکم کم میخواد چهار دستوپا بشه. یکمی هم میشینه.... با اسباب بازی خیلی حال نمیکنه و فقط دوست داره یکی باهاش بازی کنه و بغل باشه .
خانوم فاطمه هم غلت میزنه و داره تلاش میکنه سینه خیز بره و یکمی میشینه بعضی موقع هام( اوما) یعنی مامان
میگه...با اسباب بازی هاش خوب بلد خودشو سرگم کنه وتا چند ساعت با اون ها بازی میکه .
علی یاد گرفته وقتی میاد سینه خیز پیش فاطمه موهاشو میگیره توی مشتش شروع به
کندن موهاش میکنه
اون موقع هس که صدای جیغ فاطمه بلند میشه..........
ولی بعضی وقتهام باهم خیلی قشنگ بازی میکنندماشاا... خیلی جیگر شدن .هرجا میریم میشن نقلهای مجلس..
اول۸ ماهگی
فاطمه جوتی امروز نزدیک بود خفه بشه.....
ما حواسمون نبود که فاطمه یکم از پلاستیک روی موبایلشو کنده بود و کرده بود توی دهنش وقتی ما نگاش کردیم دیدیم
یه عالمه سوپی که امروز خیلی هم خوب خورده بود بالا آورده بعدشم پلاسیک از دهنش اومد بیرون...
خدا به گلمون خیلی رحم کرد
چند روز پیش که عمو مهدی اومده بود خونمون علی کوچولو رو گرفته بود توی بغلش که علی شیطونی کرد و سرش خورد روی زمین
.گریه نکرد ولی چند لحظه بعد گفت:O D O..O D O
محمد علی کوچولو الان۳ روزه که دندون دومشم بیرون زده
الان۲تا دندون خوشمزه لثه پایین دراومده.
گلم خیلی داره اذیت میشه الان چند وقتیه دیگه ازون خنده های قشنگش خبری نیست و همش بهونه میگیره چون دندون های بالاشم میخواد در بیادو اذیتش میکنه.....
عزیز دلم از دندون دراوردن ازش خبری نیست ولی با داداشی یاد گرفتن چند ثانیه بدون کمک ما بشینند...
علی مامان از موقع که سینه خیز یاد گرفته ما همیشه دیگه زیر مبل ها دنبالش میگردیم ماشاا... خیلی شیطون شده....
هییییییس علی کوچولو داره اخبار میبینه
خبر خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امروز یه دندون کوجولوی بامزه نوکش از زیر لثه علی جون بیرون زده ،کلی خوشحال شدیم ....
حالا منتظریم تا نوبت آبجی فاطمه بشه .....
محمد علی جون در شش ماه و چهار روزگی اش تاریخ یک شهریور 92 سینه خیز رفتن را شروع کرد و حالا هم دیگه واسه خودش کلی مسیر میتونه بره اما سرش دائم به پایه های مبل می خوره .